آن خط سوم منم

آن خطاط سه گونه خط نوشتی یکی را هم او خواندی و لاغیر، یکی را هم او خواندی هم غیر، یکی را نه خود خواندی نه غیر ... آن خط سوم منم

آن خط سوم منم

آن خطاط سه گونه خط نوشتی یکی را هم او خواندی و لاغیر، یکی را هم او خواندی هم غیر، یکی را نه خود خواندی نه غیر ... آن خط سوم منم

اگه شد بنویسم جایزه دارم

دوست دارم بنویسم بقیه وبارو بخونم  فعال باشم ولی نمیششششششششششششششه چچیکار کنم ماشالا روده هام انقدر درازه که اهل مختصر نویسی نیستم باید همه چیو با دیتیل بنویسم

 

 

بالاخره طلسمم شکست میخوام هرچند سخته ولی سعی کنم مختصر و مفید یه نتی اینجا بزارم 

شاید هم جو روز تولدم منو گرفته دیروز تولدم بود  

 

شب با سعید و دو فروند از خواهر شوشو ها رفتیم یه پاستا بر بدن زدیم و یه فیلم دیدیم پل چوبی 

شب خوبی بود خواهر کوکولوم هم کیک واسم پخته بود ولی دیر خبر داد در نتیجه موند روی دست خودش و مامی 

 

هر چی پسملکم بزرگتر میشه شیرینیش بیشتر میشه هرروز  فکر میکنم دیگه نمیشه بیشتر از این دوستش داشته باشم ولی مگه میذاره پدر صلواتی  

حیف که مامانش تنبله و خیلی ازش فیلم نمیگیره 

 

چرا خدا روزهارو ۲۴ ساعت افرید ۲۶ ساعت بود بهتر بود ۳۰ که عالیه 

 

نمیدونم چرا از صبح مشغولم تا شب باز اخر شب میبیبنم واسه جوجو کم وقت گذاشتم چون سرگرم مرتب کردن کمدش بودم چون مشغول گردگیری بودم چون بالکنو میشستم چون حمام دستشویی .... 

چون سر کار بودم  

 

این عذاب وجدان همدم همیشگیه مادران شاغل هست وقتی بعد از یه روز کاری میبینمش مثل جوجه واسم بال بال میزنه با صدای شیرینش هی اسممو صدا میکنه بنل بنال(بغل) و می می  میگه قلبم هم پر میکشه هم اتیش میگیره 

  هههه اییی 

 عشقمه جونمه میمیرم براش  

  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد