آن خط سوم منم

آن خطاط سه گونه خط نوشتی یکی را هم او خواندی و لاغیر، یکی را هم او خواندی هم غیر، یکی را نه خود خواندی نه غیر ... آن خط سوم منم

آن خط سوم منم

آن خطاط سه گونه خط نوشتی یکی را هم او خواندی و لاغیر، یکی را هم او خواندی هم غیر، یکی را نه خود خواندی نه غیر ... آن خط سوم منم

سانی و نی نی توی استخر

دو هفته میشه که من و نی نی میریم استخر ویژه مادران باردار . خیلی خوبه طفلی خانوم دکترم چند ماهه داره میگه برو استخر ولی من هی پشت گوش انداختم البته اسباب کشی و اینا هم بود ولی تنبلی و گشادی هم بود.

هفته پیش در یک اقدام عاجلانه ساک استخرمو بستم و سعیدو اتیش کردم که قبل از کارش منو ببره استخر آخه یک کم دوره توی تهران فقط همین جا مخصوص مادران باردار هست

استخر بیمارستان صارم توی اکباتان

اگر باردارید و هفته 14 به بعد هستید دکترتون هم اجازه میده حتما برید.

45 دقیقه ایروبیک بارداری بیرون از آب و 1 ساعت هم حرکات نرمشی مفید واسه مامی و نی نی توی آب هست .

جلسه 15 البته تا تابستون 10 بوده ولی به مناسبت ورود سانی شده جلسه ای 15

حتی خانومهای هفته 39 و 40 هم میاند

کاش من هم زودتر رفته بودم بلکه اندکی از این حجم الانم را نداشتم .


دیگه اینکه هفته پیش هفته شلوغی بود واسم .

خواهر بزرگه مهربونم اسباب کشی داشت و من تا جاییکه در این وضعیت میتونستم دست و پایی جهت کمک تکون میدادم.

سرویس خواب نی نی رو هم اوردند ولی فعلا توی اتاقش نیست چون میخوام اتاقشو رنگ کنم کلی رفتیم با خاله  آزوی مهربونش (سونجون مهربونم) سهره وردی دنبال نوار حاشیه و پرده و .. برچسب ولی در نهایت تصمیم گرفتم اول اتاقشو با دو رنگ متفاوت رنگ کنکمو بعد به تناسب اون بقیه وسایلشو بخرم با استادم هم مشورت کردم و تقریبا تصمیممو گرفتم .

مامان بزرگ مهربونش هم به اندازه یک جهیزیه واسش لباس بافته و دوخته و خریده و چیز میز گرفته.

به غیر از ما مان بزرگ ،خاله هاش همه از دم هر کدوم به نوعی با هدیه های جورواجور و خوشمکل من و نی نی رو خوشحال کردند داییش هم همینطور خاله آزو (سونجونم) هم همینطور تازه داره واسه اتاقش سه تابلوی خوچل میکشه. دوتا دختر خاله هاش هم.


خلاصه همه با بیصبری منتظر آذرماه هستند

خاله آزو هم هی منو سیخ میزنه که زودتر بریم بقیه چیزمیزاشو بگیریم و اتاقشو بچینم.

به قولی سعی داره من به تکاپو بندازه .

حق هم داره چون با این سرعت فزاینده ای که شیمکم میاد جلو هر روز تحرکم سختتر میشه.

البت من ازون مامان نازنازیها نمی باشم و همچنان با سرسختی به فعالیت هام ادامه میدم.

تازه میخوام  پیاده روی هم با جدیت و مرتب شروع کنم.

سر کار که میرم پنج شنبه ها هم دانشگاه میرم.

این ورروجک هک که از همین حالا رفته توی تیم باباش و مرتب داره توی شیمک دلباز مامانش فوتبال میکنه.

یه روز هم باید با ما مان بزرگش بریم تا بقیه لیستشو بخره.

آی فسقلی ووروجک هنوز نیومده ببین چه شوری به پا کردی.


پی اس:

میسی خاله مموجون من حالم خیلی خوبه. از همین جا به افتخارت یک پشتک وارو میزنم