آن خط سوم منم

آن خطاط سه گونه خط نوشتی یکی را هم او خواندی و لاغیر، یکی را هم او خواندی هم غیر، یکی را نه خود خواندی نه غیر ... آن خط سوم منم

آن خط سوم منم

آن خطاط سه گونه خط نوشتی یکی را هم او خواندی و لاغیر، یکی را هم او خواندی هم غیر، یکی را نه خود خواندی نه غیر ... آن خط سوم منم

وقتی سانی مظلوم میشود

یه مواقعی که با سعید تریپ هاپو وپیشی میشیم . البته که من پیشیم 

 

یعنی مثلا سعیدو یه دونه تپل نیشگون میگیرم و همین که اون میخواد تلافی کنه لبهامو جمع میکنم اشک توی چشام حلقه میزنه و با یک حالت  مظلومانه ای توی چشماش نگاه میکنم که دل سنگم کباب میشه و سعید دلش نمیاد تلافی کنه. 

 

اون گربه توی شرک یادتونه که وقتی میخواست مظلوم بشه قیافش عین مظلومترین و طفلکی ترین پیشی دنیا میشد خب من همون شکلی میشم دیگه. 

یعنی سعید میگه وقتی مظلوم میشی  یه حس خیلی خاصی بهم دست میده . احساس  میکنم باید مثل یک شوالیه تورو از دهن اژدها در بیارم بین خودمون بمونه بهش نمیگم که اژدها خودشه   

 

البته من یک سانی فرصت طلب نیستم و یک سانی موقعیت شناسم . انقدر اینکارو تکرار نمیکنم که حنام بیرنگ بشه در مواقعی که میبینم از نظر تکنیکی کم میارم از این شیوه استفاده میکنم . 

 

در همین راستا دیشب بعد از اینکه بازوی سعیدو بدجور کندم سعید اومد ضربت نوش شده رو پس بده دیدم نه راه پس دارم نه راه پیش خودمو مظلوم کردم و سعید اونقدر دلش غش رفت که خواست یه ضربه دوستانه به بازوم بزنه ولی کاش همون نیشگونو گرفته بود چرا که انچنان شدت محبتش و دوستیش زیاد بود که عملا بازوم فلج شد این دفعه دیگه واقعا اینجوری شدم.  

 

یعنی سعید این دفعه شوالیه ای از جنس شرک شد و به شیوه خاله خرسه محبتشو نشون داد .خودشم باور نمیکرد اینقدر محکم زده باشه و اولش فکر میکرد دارم خودمو لوس میکنم ولی بعدش که دید دستمو نمیتونم بالا بیارم دوزاریش افتاد.

 

من گفتم یه سانی وقت شناسم ؟! در کمال شجاعت حرفمو پس میگیرم. 

 

حالا بعد از گذشت ۱۲ ساعت هنوز من هستم و یک بازوی دردناک. میخواستم مثل آریانگ خودمو لوس کنم و قهر کنم ولی نمیتونم عشوه شتری بلد نیستم خانوممون تا گربه ایشو بیشتر یاد نداده  

 تازه، از قدیم گفتن بازی اشکنک داره سر شکستنک داره 

 

پی. اس. ۱:فکر کنم باید این پستو خصوصی کنم و رمزشو به همه بدم به جز سعید . نظر شما چیه؟ 

 

پی . اس. ۲:سعید کلا دست به نیشگونش خوبه و خواهرهاش میگن وقتی خونه بوده از دم پرش رد نمیشدند و گرنه دچار سعید گرفتگی با عوارض کبودی میشدند 

حالا من باید جور ۵ تا خواهرو تنهایی به دوش بکشم. خداییش نباید اینجوری بشم؟؟ 

 

پی . اس. ۳:سعید جونم در مناسبات دوستانه بعدی لطفا در نظر داشته باش منو با آلنورد عوضی نگیری

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
MyTheme چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ق.ظ http://www.mytheme.ir

سلام دوست عزیز
وب سایت MyTheme.ir (قالب من) گرافیک منحصر بفرد و بسیار جذابی برای قالب های رایگان وبلاگ در همه موضوعات و زمینه ها ارائه داده. اگه می خوای وبلاگت جذابیت زیادی واسه بازدید کنندگان داشته باشه پیشنهاد می کنم حتما یه سر بزن قالب ها رو ببین و انتخاب کن. موفق باشی

بهاره چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ب.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سانی جانم خداوند عالم دو چیز خیلی خوبی به ما داده به نامهای دندون و ناخن... هر وقت دیدی نمی تونی نیشگونش بگیری، گاز بگیر عزیز دلم، کاری که من با محمد میکنم... هر وقت دو تا دستم و میگیره و من عملا نه می تونم بزنم نه نیشگون بگیرم، خیلی راحت نرمه ی بازوش رو گاز میگیرم و آخ شوشو جان را درمیارم تازشم ما ناخن بلند میکنیم واسه چی؟ واسه اینکه یه زمونی که تونستیم، گوشت دستهای شوشو جانها را خوب میزون کنیم زیر ناخنمون و تا اونجا که زورمون میرسه بپیچونیم... واسه همینه که محمد زیاد جرات نمیکنه شوخلوخ اینجورکی به من بکنه خودش میدونه بعدش چه بلایی سرش میارم ولی دوست جون فچ کنم تو خیلی قلبت پروانه ایه و مث من قصی القلب نیستی و رحم میکنی به جون سعید خان

سانی چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 ب.ظ

واسه بهاره جون:
از توصیه های فنیت خیلی ممنونم به این میگن یه دوست واقعی
آره خواهر هر چی میکشم ازین دل رحیمم میکشم

یکی هم اینکه من نمیدونم موقع بزن بزن چرا فلج میشم و دست و دلم به کار نمیره
کلا فقط هیکل بزرگ کردم همش باده زور ندارم پهلوون پنبه ام
روی دادشم هم هر چی در زمان مجردی تمرین میکردم فایده نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد